نادر ابراهیمی، مردی در پیوند ابدی با وطن

نادر ابراهیمی، مردی در پیوند ابدی با وطن
نادر ابراهیمی مردی پرشور و عاشق ایران بود. جایزه نخست براتیسلاوا و جایزه تعلیم و تربیت یونسکو را دریافت کرد،نویسنده برگزیده ادبیات داستانی ۲۰ سال بعد از انقلاب برای داستان آتش بدون دود شد.
هجده سال پیش، زمانی که محمد نوری بر روی صحنه سالن همایش قدم گذاشت و صدای گرم و پرطنینش در فضای سالن پیچید، حضار با ترانهای آشنا مواجه شدند: «ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود، رنج دوران بردهایم…». شاید بسیاری از جوانترها نمیدانستند که این ترانه، که در جشن چهرههای ماندگار سال ۱۳۸۵ اجرا میشد، سروده نادر ابراهیمی است.
نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران متولد شد. پدرش، عطاءالملک ابراهیمی، از نوادگان ابراهیمخان ظهیرالدوله، حاکم کرمان در دوره قاجار بود، و مادرش از خانواده سرشناس لاریجانیهای تهران. با به قدرت رسیدن رضاشاه، پدر نادر خلع درجه شد و به مشکینشهر تبعید گردید. این اتفاق، دوران کودکی نادر را سرشار از جابهجایی و ناآرامی کرد، بهطوری که در شهرهایی مانند شاهی (قائمشهر امروزی) و گرگان (استرآباد سابق) روزگار گذراند.
پس از مدتی، با جدایی والدینش و ازدواج دوباره مادر، او به خواست ناپدریاش تهران را ترک کرد و به ترکمنصحرا رفت. در آنجا به عنوان کارگر فنی روزمزد در سازمان برنامه مشغول شد. این تغییر مکان، اگرچه او را از فضای ملتهب سیاسی آن روزها دور نگه داشت، اما تأثیر عمیقی بر شخصیت و اندیشههایش گذاشت. ردپای این تجربهها را میتوان در آثار بعدی او بهوضوح دید. کودکی نادر ابراهیمی خالی از محبت و ثبات بود، و این کمبود در نوشتههای او نیز بازتاب یافته است.
نادر ابراهیمی تحصیلات ابتدایی خود را در تهران گذراند و پس از دریافت دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، وارد دانشکده حقوق شد. اما پس از دو سال، این رشته را کنار گذاشت و به تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت و در نهایت مدرک لیسانس خود را دریافت کرد.
او که روحی پرشور و ذهنی کنجکاو داشت، از جوانی به فعالیتهای سیاسی گرایش پیدا کرد و چندین بار به دلیل شرکت در اعتراضات بازداشت و زندانی شد. در جریان وقایع سیاسی و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به شدت مجروح شد و برای درمان به بیمارستان منتقل گردید. اما نزدیکانش برای جلوگیری از دستگیری او توسط مأموران، با برنامهای حسابشده وی را از بیمارستان فراری دادند.
پس از سه سال زندگی در ترکمنصحرا، به تهران بازگشت و در یک چاپخانه مشغول به کار شد. با این حال، به دلیل عقاید وطنپرستانهاش و اعتراضاتی که داشت، بارها از کار اخراج شد. درگیریهای سیاسی او با حکومت پهلوی نیز بارها او را روانه زندان کرد. در ۲۷ سالگی، درحالیکه دوران محکومیت خود را در زندان میگذراند، نخستین کتابش با عنوان خانهای برای شب منتشر شد.
نادر ابراهیمی در دو کتاب ابن مشغله و ابوالمشاغل زندگی پرماجرای خود را روایت کرده است. در ابن مشغله، با قلمی روان و دلنشین، به شرح تمامی مشاغلی که برای گذران زندگی تجربه کرده میپردازد؛ از شاگردی در حجره فرشفروشی و صفحهبندی روزنامه گرفته تا کار در چاپخانه، نقاشی روی لباس و روسری، تصویرگری کتابهای کودک و فعالیت در حوزه ترجمه.
او نهتنها در ادبیات، بلکه در دنیای ورزش نیز حضوری فعال داشت. نادر ابراهیمی یکی از بنیانگذاران گروه کوهنوردی «ابرمرد» بود و سهم مهمی در گسترش این ورزش و ترویج فرهنگ و اخلاق کوهنوردی ایفا کرد.
نادر ابراهیمی نویسنده سه دیدار با مردی که فراسوی باور ما میآمد
نادر ابراهیمی علاوه بر این، کتابی درباره جنگ با عنوان با سرود خوان جنگ در خطه نام و ننگ نوشت. او در فروردین ۱۳۶۵، بهعنوان نویسنده و پژوهشگر مستقل، همراه با جمعی از هنرمندان و فیلمسازانی مانند ابراهیم حاتمیکیا و کمال تبریزی به جنوب ایران سفر کرد. در این سفر، او روایتگر حماسه و ایستادگی رزمندگان شد و از نزدیک شاهد رشادتهای آنان در میدان نبرد بود.
نادر ابراهیمی عاشق
نادر ابراهیمی مردی سختکوش و خودساخته بود، اما در عین استواری، قلبی سرشار از عشق داشت. همسرش، فرزانه منصوری – که معلم و مترجم است – درباره آشناییشان میگوید: «نخستین بار در یک مهمانی خانوادگی با نادر آشنا شدم. هر دوی ما در خانوادههایی بهشدت سنتی بزرگ شده بودیم، جایی که دختر و پسرانی که قصد ازدواج داشتند، فرصت چندانی برای معاشرت نداشتند… زمانی که تصمیم به ازدواج گرفتیم، نادر جوانی خوشچهره، ورزشکار و کوهنورد، خوشصحبت و کارمند بانک عمران بود. علاوه بر این، یکی از بستگان او از اقوام من بود. شاید در همان نگاه اول به دل یکدیگر نشستیم و این آشنایی در دیدارهای خانوادگی بیشتر شد تا به ازدواج انجامید.»
لطافت روح و عشق نادر ابراهیمی در زندگی مشترکش، در کتابهایی همچون یک عاشقانه آرام، چهل نامه کوتاه به همسرم و بار دیگر شهری که دوست میداشتم بازتاب یافته است. حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای هلیا و رایکا بود.
سرانجام، جان پرتلاطم نادر ابراهیمی در پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، پس از دورهای بیماری، آرام گرفت و پیکرش در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.