پادکست وقتی مهتاب گم شد
پادکست وقتی مهتاب گم شد
پادکستی از کتاب: وقتی مهتاب گم شد
نویسنده : حمید حسام
گوینده پادکست: جواد پیشگر
معرفی کتاب:
خاطرات علی خوش لفظ
وقتی مهتاب گم شد قبل از آنکه شرح زندگی علی خوش لفظ باشد، روایتی عینی از یک واقعه ی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند.
علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشته اند، سال ها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمان ها می شود. همین انقلاب درونی باعث می شود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگی اش هم تغییر کند.
علی پانزده ساله در عنفوان جوانی با اصرار فراوان خود به جبهه اعزام می شود و آنجاست که درمی یابد شهادت ارمغانی است که با ترک خود بدست می آید، اما گویی قرار است علی خوش لفظ با تنی مجروح و خسته زنده بماند، تا سال ها بعد ماجرای وصل حدود هشتصد دوست و برادرش را برای ما روایت کند.
کتاب «وقتی مهتاب گم شد» را می توان در همان سه شرطی که راوی قبل از انتشار کتاب برای نویسنده گذاشت خلاصه کرد، جایی در مقدمه که نویسنده در وصف علی خوش لفظ می نویسد: «در قید و بند لفظ و تکلف گفتار و آرایه های کلامی نیست و به شدت دور از بزرگ نمایی و ریب و ریا و صادق در روایت و دقیق در نقل حوادث. لذا با صاحب این قلم، چند شرط را برای بازنویسی و نگارش خاطراتش گذاشته است.
اول اینکه قول بدهم اگر برای خدا نیست ننویسم. دوم اینکه برای تائید مطالب، به ویژه فراز و نشیب ها در عملیات ها یا چند و چون گشت و شناسایی ها مطالب را از چند همرزم دیگر بپرسم و اگر تایید کردند، بنویسم، و سوم اینکه به روایت او چیزی نفزایم که شائبه ی تخیل پیدا نکند.
متن تقریظ رهبر انقلاب
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بچّه های همدان؛ بچّه های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی ادّعا؛ یاران حسین (علیه السّلام)؛ یاوران دین خدا .. و آنگاه مادران؛ مردآفرینان شجاع و صبور .. و آنگاه فضای معنویّت و معرفت؛ دل های روشن، همّت ها و عزم های راسخ؛ بصیرت ها و دیدهای ماورائی .. این ها و بسی جویبارهای شیرین و خوشگوار دیگر از سرچشمه ی این روایت صادقانه و نگارش استادانه، کام دل مشتاق را غرق لذّت میکند و آتش شوق را در آن سرکش تر می سازد.
راوی، خود یک شهید زنده است. تنِ بشدّت آزرده ی او نتوانسته از سرزندگی و بیداری دل او بکاهد، و الحمدلله ربّ العالمین. نویسنده نیز خود از خیل همین دلدادگان و تجربه دیدگان است.
بر او و بر همه ی آنان گوارا باد فیض رضای الهی؛ ان شاء الله.
درباره ی نگارش این کتاب، آنچه نوشتم کم است؛ لطف این نگارش بیش از این ها است.
مقدّمه ی کتاب یک غزل به تمام معنی است.
۹۵/۱۰/۱۸
دل نوشته سردار سلیمانی درباره کتاب «وقتی مهتاب گم شد»
بسمه تعالی
عزیز برادرم علی عزیز
همه شهداء و حقایق آن دوران را در چهره ی تو دیدم
یکبار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زده ای که صدها نفر از آن ها را همین گونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آن ها را تشییع می کنم و رویم نمی شود در تشییع آن ها شرکت کنم.
ده روز قبل بهترین آن ها را -مراد و حیدر را- از دست دادم، اما خودم نمی روم و نمی میرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز له له می زنم و به درد «چه کنم» دچار شده ام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخم هایم پاشاندی. تنهای تنهایم.
عکست را بروی جلد بوسیدم ای شهید آماده رفتن و دوست ندیده ام که بهترین دوستت را در کنارم از دست دادی. امیدوارم سربلند و زنده باشی تا مردم ایران در زمین همانند دب اکبر در آسمان نشانی خدا را از تو بگیرند و به تماشایت بنشینند.
برادر جامانده ات
قاسم سلیمانی
۹۶/۱/۳۰
بعدالتحریر: این نوشته در مقابل آن دستخط مخلص عارف حکیم، ولی و رهبرم و عشقم ارزشی ندارد.
قاسم سلیمانی
فهرست
«یا رفیقَ مَن لا رَفیقَ لَه» ● فصل اول: کوچه باغ های محله «شترگلو» ● فصل دوم: پایگاه راه خون ● فصل سوم: بلدچی شانزده ساله ● فصل چهارم: نبرد تا آزادی خرمشهر ● فصل پنجم: رمضان جنگ تشنگی ● فصل ششم: برادران خوش لفظ ● فصل هفتم: قسم به سمّ اسبان ● فصل هشتم: لبخند شفاعت ● فصل نهم: من، مهتاب، مین ● فصل دهم: نبرد فاو ● فصل یازدهم: فرار از هیاهوی نام و عنوان ● فصل دوازدهم: پاره های تنم در شلمچه ● فصل سیزدهم: همه برادران من
نویسنده: حمید حسام/گوینده: جواد پیشگر
قسمت اول فایل صوتی
دریافت قسمت اول پادکست
قسمت دوم فایل صوتی
دریافت قسمت دوم پادکست
قسمت سوم فایل صوتی
دریافت قسمت سوم پادکست