چطور به دنیای کودکی برگردیم؟
چطور به دنیای کودکی برگردیم؟
مقدمه:
حتماً نگاهتان به جلد کتاب افتاده و از خودتان میپرسید چرا باید شازده کوچولو که شبیه کتاب کودکان است را بخوانید؟
شاده کوچولو در واقع همان مسافر معصوم و کوچک، نماد کودکی است که مراحل سفر خود را در هفت سیاره طی میکند و به نوعی به مرحلۀ تکامل و در انتها مرگ اختیاری دست مییابد لایۀ سطحی و بیرونی شازده کوچولو با شخصیتهای کودکانه پسند آن در خور ادبیات کودک است ولی لایه و سطوح باطنی و نمادین آن فراخور فهم ادبیات بزرگسالان است. همان لایهای که داستان را تاویلپذیر و سمبولیک میسازد. این کتاب بسیار تکان دهنده است و کودکان و بزرگسالان را بی تفاوت نخواهد گذاشت. ایدۀ اصلی این داستان این است که به عنوان یک بزرگسال، چقدر مهم است که توانایی نگاه کردن به زندگی را مانند یک کودک از دست ندهید، از چیزهای ساده لذت ببرید و پاک باشید. ساده لوح و قابل اعتماد، مانند شازده کوچولو.
معرفی:
داستان شازده کوچولو، شاهکار «آنتوان دو سنت اگزوپری»، در سال ۱۹۴۴ منتشر شده و سومین کتاب پرخوانندۀ جهان است. این کتاب تا کنون به بیش از صد زبان ترجمه شده و محبوبترین کتاب قرن بیستم شمرده میشود و لقب «کتاب قرن» را به خود اختصاص داده است. در کتاب شازده کوچولو نویسنده به شیوهای سورئالیستی به بیان فلسفۀ خود از دوست داشتن و عشق و هستی میپردازد و پرترههای ناخوشایند بزرگسالانی را به تصویر میکشد که به طرز ناامیدکنندهای تنگ نظرند. در مقابل این بزرگسالان، کودکانی هستند که با نگرشی باز به دنیا مینگرند و تمایل دارند دنیای اطرافشان را از درون خودشان کشف کنند.
درون مایۀ شازده كوچولو:
هدف اصلی افسانه در رازی نهفته است که باور کنید یا نه یک روباه به شازده کوچولو میگوید: «تنها با چشم دل است که میتوان چیزی را دید که چشم عادی قادر به دیدنش نیست.»
روباه به شازده کوچولو میگوید که دوری از گل رز باعث شده که شازده بیشتر شیفتۀ گل بشود. و مهمتر از همه عشق باعث میشود شخص نسبت به آن شیء مورد علاقهاش مسئولیت بیشتری حس کند. شازده کوچولو متوجه میشود که حتی اگر تعداد زیادی گل رز در دنیا وجود داشته باشد عشق خودش به آن گل است که آن را منحصر به فرد کرده است.
شازده کوچولو با مراقبت از گلش درس ارزشمندی به ما میدهد. او به ما میآموزد که چطور از دیگران مراقبت کنیم: «در واقع زمانی که برای مراقبت از گل رزتان صرف کردهاید باعث اهمیت و ارزش آن گل میشود.» کافیست همین مفهوم را در بخشهای مختلف زندگیتان به کار ببرید به ویژه زمانی که احساس میکنید چیزی که برایتان مهم است را از دست دادهاید.
شازده كوچولو و زندگی واقعی نویسنده:
آنتوان دو سنت اگزوپری فرزند سوم خانوادهای بود که از حیث اصل و نسب، اشرافی و به لحاظ موقعیت اجتماعی در زمرۀ طبقۀ متوسط بودند. او در سال ۱۹۰۰ میلادی به دنیا آمد و چهل و چهار سال بعد از دنیا رفت. در چهار سالگی پدر را از دست داد و مادر جوانش بار زندگی را بر دوش کشید. او در کودکی شاهد آزمایشات برادران رایت مخترعان هواپیما بوده است. رخدادی که به نظر میرسد در شخصیت و آیندۀ حرفهای او، نقش داشته است.
او در مدرسه با لقب «کوچولوی خواب زده» مورد خطاب قرار میگرفت؛ زیرا تا حدودی حواسپرت و ناهنجار شمرده میشد. او نسبت به ادبیات علاقه نشان میداد و حافظهای قوی برای شعر داشت، گوشهگیر بود اما به ورزش مخصوصاً فوتبال و شمشیربازی علاقه داشت. اگزوپری در سال ۱۹۱۷ برادر بزرگش را از دست داد و مسئولیت خانواده بر دوش او قرار گرفت. تلاش او برای ورود به دانشکدۀ نیروی دریایی نافرجام ماند و در نتیجه راهی نیروی هوایی شد. در همین جا بود که استعداد شگرفش برای پرواز را شکوفا کرد. ابتدا بهعنوان مکانیک مشغول به کار شد. اما در طول دو سال، فن خلبانی را برخلاف قوانین موجود ومیل مادرش، آموخت و بدل به یکی از زبدهترین خلبانان ارتش فرانسه شد چرا که پرواز با روحیۀ او سازگاری داشت.
«محمد هادی محمدی» در کتاب «روششناسی نقد ادبیات کودکان» نوشته است: «اگزوپری از آن دسته انسانهای ماجراجویی بود که کارن هورنای روانکاو آمریکایی آنها را تیپ برتریطلب مینامد. مردی متکی به نفس که از تنش و ماجراجوئی باکی ندارد و شخصیتش در این مسیر شکل میگیرد. این تیپ انسانها دائماً در تلاش هستند که مرزهای ناشناختگی را زیر پا بگذارند»
با وجود چنین روحیهای بود که پرواز و نوشتن در وجود اگزوپری به هم تنیده شد. او پرواز میکرد تا بنویسد و مینوشت تا پرواز کند. چندان که سفرهای هواییاش در دو مسیر آفریقا و آمریکای جنوبی الهام بخش او در بسیاری از آثارش شدند و سرانجام، «شازده کوچولو» شاهکاری بود که سال۱۹۴۳، در آمریکا منتشر شد. اگزوپری به لحاظ فکری علاقهمند به آراء کارل پاسپرس و در نتیجه به لحاظ فلسفی به فلسفۀ قارهای متمایل بود؛ فلسفهای که در آن ادبیات از جایگاهی ویژه و ممتاز برخوردار است.
اگزوپری دوران کودکی چندان راحتی نداشته است و لیکن شواهد نشان میدهد که همواره دل در گرو آن دوران داشته است. چندان که در نامهای به همسرش در کتاب «پرواز شبانه» نوشت: «مطمئن نیستم که بعد از آن روزهای پر از شگفتی کودکی، احساس خوشبختی کرده باشم» و یا در جای دیگری نوشت: «تنها یک چیز است که همیشه مرا اندوهگین میکند و آن این است که میبینم بزرگ شدهام».
دوسنت اگزوپری در سال ۱۹۳۰ با کونسئلو سانسین، نقاش سوررئالیست پیرو مکتب سالوادور دالی، ازدواج کرد.
به گزارش گاردین، براساس نامههای عاشقانۀ آنتوان دوسنت اگزوپری به همسرش، که بهتازگی در قالب کتابی به چاپ رسیده، شیفتگی پرشور نویسنده و خلبان فرانسوی به همسرش، سبب شکلگیری داستان شازده کوچولو در ذهنش شده است.
آلن ویرکاندنت، زندگینامهنویس اگزوپری، در گفتوگویی با خبرگزاری فرانسه اعلام کرده است که همسر این نویسنده از افسردگی رنج میبرده و همین مسئله سبب بروز مشکلاتی در رابطۀ بین آنها بوده است. اگزوپری در خلال یکی از یادداشتهای منتشرشده نوشته است: «کونسئلوی عزیزم، کاش میدانستی که تا چه حد رنجم میدهی.» همسرش نیز در پاسخ گفته است: «من از درون اشک میریزم و دور بودن از تو سبب ترسم میشود.»
برخلاف اطلاعاتی که پیشتر عمومی شده بود، دال بر اینکه اگزوپری از همسرش جدا شده، این نویسنده در یکی از واپسین نامههایش نوشته است: «کونسئلو، از اینکه همسرم هستی از تو سپاسگزارم. به این ترتیب، وقتی مُردم، میدانم کسی هست که تا ابد منتظرش باشم.»
در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم و با ورود متفقین به فرانسه، دو سنت اگزوپری با درجۀ سرهنگی به نیروی هوایی فرانسه بازگشت. در ۳۱ آگوست ۱۹۴۴ و بهمنظور بررسی هوایی وضعیت فرانسۀ اشغالشده، با هواپیمایش از جزیرۀ کرس واقع در مدیترانه پرواز کرد. این آخرین باری بود که اگزوپری دیده شد و دیگر هیچگاه کسی نه خودش و نه جنازهاش را ندید.
تحلیل و نظر منتقدان:
شازده كوچولو برای یافتن آنچه به دنبالش است (حقیقت) از هفت مرحله عبور میكند كه خواننده در هر مرحله به فكر فرو رفته و به دنبال معنا و مفهوم آن در زندگی واقعی میگردد. در تمامی مراحل خواننده میتواند مصداق بارز آن را در دنیای امروزی ببیند. سیارۀ هفتمی كه شازده كوچولو به آن میرسد، زمین است ولی به نظر میرسد تمامی شش سیارۀ قبلی نیز جزیی از زمین بوده و گفتوگوهایی كه در سیارهها رد و بدل میشود، نشاندهندۀ وجود شخصیتهای مختلف در بین انسانهای امروزی است.
این اثر جاودانه، دربارۀ کودکی، تنهایی، فقدان، عشق، سفر، مهاجرت، خانه، مرگ، فلسفه، علم، قدرت، جنگ و حتی سیاست سخن به میان میآورد و بیان این همه مفاهیم اصلی زندگی در این کتاب صد صفحهای یک شاهكار است.
«شازده کوچولو» روایت عشق است. روایت عشقی از یاد رفته در قیل و قال تکنولوژی و صنعت روز. روایتی است از سر درگمی آدمی که نه راه میشناسد و نه هدف دارد. در این کتاب اگزوپری دنیای آدم بزرگها را به سخره میگیرد و آنها را به خاطر فراموش کردن ارزشهای اصلی زندگی سرزنش میکند. اگزوپری در این کتاب میخواهد خبر از فوت کودک درون آدمها بدهد. او میخواهد در این کتاب از دوست داشتن و عشق ورزیدن بگوید و برای بیان این مفاهیم در کتابش از سبک سورئال بهره گرفته است. در این کتاب که اثری نمادین است؛ سیارۀ اول: نماد حاکمانی است که میخواهند بر تمام دنیا تسلط داشته باشند. سیارۀ دوم: نماد انسانهای خودپسند و مغرور است. سیارۀ سوم: نماد انسانهای بیهدف است. سیارۀ چهارم: نماد افراد پول پرست است. سیارۀ پنجم: نماد انسانهای ایثارگر است که خواستههای خود را فدای خواستههای دیگران میکنند. سیارۀ ششم: نماد افرادی است که عشق در نظر آنها ارزشی ندارد. عناصر نمادین دیگری نیز در این اثر وجود دارند. از جمله: مار که نماد مرگ است و میتواند شازده کوچولو را به دنیای قبلش بازگرداند، و گل که نماد عشق و محبت است.
«شازده كوچولو» كتابی است هم برای كودكان و هم بزرگسالان. بیشتر منتقدان بر این باورند كه «شازده كوچولو» معنایی فلسفی و سمبولیك دارد. شخصیت اصلی داستان كودكی است همیشه كودك، كه رفتار آدم بزرگها را نقد میكند و راز دانایی انسان را بر راوی آشكار می كند، چنان كه روباه به او آموخت: «تنها با چشم دل میتوان خوب دید، آنچه اصل است از دیده پنهان است.»
زیباترین جملۀ كتاب:
«آدم بزرگها نمیفهمند و بچهها خسته میشوند از بس که باید به آنها توضیح بدهند.» نشان میدهد كه زیباترین چیزی كه در وجود آدمی است، كودكیاش است پس چرا بدنبال زود بزرگ شدن هستیم؟
یکی از مهمترین حرفهای این کتاب دربارۀ «عشق» است، که عشق یک «امر عام» را به «امری خاص» تبدیل میکند. جایی که روباه میگوید: تو یک پسر بچهای مثل هزاران پسر بچه دیگر و من یک روباهم مثل هزاران روباه دیگر اما اگر تو من را اهلی کنی، هم من و هم تو برای هم یگانه میشویم.