توضیحات محصول
دربارۀ کتاب
کتاب صوتی آخرین نشان مردی نوشتۀ مهرداد صدقی، وقایع و موقعیتهای طنزآمیز دورۀ دانشجویی را به تصویر میکشد. داستان دربارۀ جوان خوش ذوقیست که درگیر پایاننامه دانشجویی خود است و نگارش آن تحت تاثیر وقایع و رخدادهای مختلف اطراف قرار میگیرد و به تبع آن پیش میرود.
این اثر شنیدنی برای کسانی که دورۀ دانشجویی را تجربه کردهاند به یاد آورنده خاطرات و همچنین برای افرادی که ذهنیتی از فضای دانشجویی ندارند، میتواند جالب باشد. حامد شخصیت اصلی این رمان، هر روز و در هنگام نوشتن پایاننامه اتفاقات و بحثهای جالبی پیرامونش اتفاق میافتد که روند نوشتن پایاننامه را تحت تاثیر خود قرار میدهد و داستان را به طنز مبدل میکند.
این کتاب دربردارندۀ مجموعه داستانهای طنزی است که با شخصیتهای ثابت و رویدادهای متنوع طنزآمیز ایجاد شده. طنزهای مطبوعاتی و سیاسی بسیار سریع بازخورد میگیرد و مباحثشان باب میشود؛ اما برای داستان طنز پیشامدی نمیافتد. شاید به همین دلیل نویسندگان ما رغبتی پیدا نمیکنند که داستان طنز بنویسند. برای همین تعداد داستانهای طنز منتشر شده کم است. این نوع ادبی چون هم بار داستانی دارد و هم طنزآمیز است، تأثیرگذاری بیشتری بر مخاطب دارد. داستانهایی که غبار زمان رویش ننشیند، ماندگارتر هستند.
هر قدر واژگان بیشتری داشته باشیم، تنوع ژنتیکی ادبی بیشتری نیز داریم. همین امر باعث میشود زبان زندهتر باشد و در برابر ترکیبات نو شکست نخورد. در گویشهای مازندران و گیلان واژههایی وجود دارد که در زبان روزمره استفاده نمیشود؛ میتوان از آنها استفاده کرد. صدقی اشاره دارد به اینکه باید زبانمان را در برابر تغییراتی که آن را تهدید میکند، زنده نگاه داریم و واژههای متعدد و تازه بومی وقتی در داستان حضور پیدا میکنند، چنین کارکردی را دارند؛ کما اینکه باعث حفظ شدن خود این واژهها نیز میشویم.
بریدهای از کتاب:
همه چیز از همان ماجرای چند روز پیش شروع شد. دختر خانمی که ما اصلا نجاتش ندادیم اما دوست داشت ما را قهرمان بداند، اسمش آتنا بود و از مامان شماره گرفته بود. دو روز پیش مادر آتنا تماس گرفت و از مامان تشکر کرد. مامان هم مدام لابه لای حرف هایش چشمکی به من می زد و می گفت: راستش ماکه کاری نکردیم همه ش کار حامد جان بود که اتفاقا الان داره پایان نامه شو می نویسه. مامان گوشی را که قطع کرد لبخند زد و گفت: حامد، باور کن ازت خیلی خوششون اومده.
من که در این شرایط بیشتر می پسندم که استاد راهنماها و داورهای دفاع از پایان نامه از من خوششان بیاید تا بدون ایراد گرفتن ها اجازه بدهند دفاع کنم، ترجیح می دهم چیزی نگویم. از همان لحظه بابا و مامان به طور مستقیم می خواهند به من پیام بدهند. مثلا بابا موقع نماز بعضی جاهای قنوت را عمدا با صدای بلندی می گوید: «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه …»
- فصل اول:—-
- فصل دوم: —-
- فصل سوم:—
نویسنده: مهرداد صدقی/گوینده: میرطاهر مظلومی
محصولات مرتبط
کتاب صوتی اسم من پلاک است
نویسنده: مرتضی سرهنگی
گوینده:
کتاب صوتی آوای صحرا
نویسنده: عبدالرحمان اونق
کتاب صوتی از جهنم سرد شین تا بهشت ارزنتاک
نویسنده: علی کاظم داور
گوینده: محمد رضاعلی
کتاب صوتی آن بیست و سه نفر
نویسنده: احمد یوسفزاده
گوینده: احمد گنجی
قوانین ثبت دیدگاه