توضیحات محصول
کتاب صوتی هواتو دارم
کتاب صوتی هواتو دارم به قلم محمدرسول ملاحسنی با یک رویای تأثیرگذار آغاز میشود؛ خوابی که در نیمههای شب به سراغ دختری جوان به نام ستاره میآید و نقطهی شروع دگرگونی در زندگی او میشود. ستاره، دختری ۱۸ ساله، خواب عجیبی میبیند که با بیدار شدنش، تمام وجودش را دگرگون میکند. این رویا او را به این فکر فرو میبرد که زندگیاش تا به حال بدون معنا و اختیار سپری شده است. وحشتی که از این درک تازه در دلش شکل میگیرد، او را وادار میکند تا دو رکعت نماز بخواند و در آرامشی که زیر چادر نماز حس میکند، تصمیم مهمی برای زندگیاش بگیرد: تغییر سبک زندگی و انتخاب چادر.
ستاره پیش از این خودش را دختری میدانست که به مد و پوشیدن لباسهای مطابق با آن علاقهمند بود. با اینکه خانوادهای مذهبی داشت، اما خودش توجه چندانی به دین، سیاست یا حکومت نشان نمیداد. روزهای انتخابات و راهپیماییها برایش اهمیتی نداشتند و در طول سال تنها در شبهای تاسوعا و عاشورا چادر میپوشید. اما حالا، دختری که همیشه تلاش میکرد شال را به سختی روی سرش نگه دارد، تصمیم گرفته بود بعد از دیدن یک خواب مسیر تازهای را در پیش بگیرد و چادر را به عنوان پوشش دائمی خود انتخاب کند.
پدر و مادر ستاره با تصمیم او برای انتخاب چادر به گرمی همراهی کردند، و از آن پس ستاره با چادر از خانه بیرون میرفت. هرچند کنترل چادر روی سر و زیر پاهایش برایش چالشبرانگیز بود، اما با پشتکار و جدیت سعی میکرد از عهده این کار برآید. اطرافیان از دیدن ستاره با چادر حیرتزده میشدند، چراکه او در میان فامیل تنها کسی بود که چنین تصمیمی گرفته بود. با این حال، نگاههای متعجب و زمزمههای دیگران برایش اهمیتی نداشت.
زمانی نگذشته بود که خواستگاری به خانهشان آمد. مرتضی، پسر خانواده عبداللهی، که از طریق پسر دایی ستاره با او آشنایی داشت، تصمیم گرفت قدم جلو بگذارد و از ستاره که تنها یک سال از خودش کوچکتر بود خواستگاری کند. مرتضی جوانی ساده و صادق بود؛ نه هنوز تحصیلاتش را تمام کرده بود، نه سربازی رفته بود و نه شغل ثابتی داشت. با این حال، صداقت و اعتمادبهنفس او، هم ستاره و هم خانوادهاش را مجاب کرد تا به صحبتهایش گوش دهند.
ستاره با اینکه برنامهای برای ازدواج در این سن نداشت، اما به خواستگاری مرتضی روی خوش نشان داد و اجازه داد رفتوآمد میان خانوادهها ادامه یابد تا فرصت بیشتری برای شناخت او پیدا کند. مرتضی در گفتگوهایش خود را بسیجیای مؤمن و متعهد معرفی میکرد که اجرای دستورات رهبر و خدمت به اسلام را در اولویت زندگیاش میدانست. او حتی از همان ابتدا گفته بود که اگر شرایط جهاد و جنگ فراهم شود، حاضر است در صف اول باشد. این سخنان برای ستاره که هنوز تجربه چندانی از سختیهای زندگی نداشت و تنها ۱۸ ساله بود، متفاوت و شاید کمی عجیب به نظر میرسید. این دیدگاه، برخلاف زندگی معمولی و بیدغدغه گذشته ستاره، دریچهای تازه به دنیایی ناشناخته برایش باز میکرد.
کتاب صوتی هواتو دارم کاری از نشر صوتی سماوا و انتشارات شهید کاظمی است. این کتاب را با صدای ملیحه شبانیان میشنوید.
در بخشی از کتاب صوتی هواتو دارم: روایت زندگی شهید مدافع حرم مهندس مرتضی عبداللهی میشنویم
بابا که انگار راهدستش نبود من رو به این زودی بفرسته خونهی بخت، بیپرده گفت: «مرتضی پسر خیلی خوب، خیلی مودب، خیلی آقا. توام باهاش صحبت کردی، قبولش کردی. ما هم که خانوادهش رو میشناسیم؛ خانوادهی خوب، باتقوا. اینها همه قبول. ولی وضعیتش همینی هست که تاحالا دیدی. این پسر فعلاً باید درس بخونه. سربازی هم نرفته و هیچ درآمدی از خودش نداره. یعنی تا سر کار نرفته، تو نباید هیچ توقعی ازش داشته باشی. دیگه خونهی بابا نیست بخوای هرروز یه جور بپوشی، یا برات خدمه بگیریم که کارات رو انجام بده.» درحالیکه عرق حیا رو پیشونیم نشسته بود گفتم: «بابا من آقا مرتضی رو همین شکلی که هست، با همهی شرایطش قبول کردم. سعی میکنم باهاش کنار بیام تا اون هم کار و درآمدش سروشکل بگیره. حواسم هست وضعیت الانش چجوریه.»
نویسنده: محمدرسول ملاحسنی/ کتابخوان: ملیحه شبانیان
نمونه صوتی فایل صوتی
دریافت فصل اول
محصولات مرتبط
کتاب صوتی تا دستبوسی خدا
نویسنده: سید محمود جوادی
گوینده: رامین پور ایمان
کتاب صوتی دفتر خاطرات حیوانات
نویسنده: علیرضا غفاری
گوینده:علیرضا غفاری
کتاب صوتی ماتی خان
نویسنده: عبدالرضا اونق کتابخوان: مسعود فروتن ناشر: سوره مهر مدت زمان: 602 دقیقه …
کتاب صوتی آن بیست و سه نفر
نویسنده: احمد یوسفزاده
گوینده: احمد گنجی
قوانین ثبت دیدگاه