توضیحات محصول
کتاب صوتی همسایه دیوارها
کتاب صوتی همسایه دیوارها، نوشتۀ غلامرضا مرادیفر با گویندگی نورالدین جوادیان توسط سماوا صوتی شده است. این کتاب صوتی خاطرات سرهنگ خلبان آزاده، غلامرضا مرادیفر را روایت میکند. اسیری که دورۀ اسارتش در سلول زندانها سپری شده. او و هم سلولیهایش هرگز به اردوگاههای اسیران جنگی برده نشدند. به همین دلیل، گفتهها، دیدهها، و شنیدههای این اسیران تازگی و تنوع زیادی دارد.
وقتی تابستان 1369 مبادلۀ بزرگ اسیران جنگی ایران و عراق آغاز شد و اسیران ایرانی به خانههاشان بازگشتند، در میانشان اسیرانی حضور داشتند که در اسارت هم مظلوم و غریب بودند؛ اسرایی که عراقیها، تا روز مبادله، آنها را از چشم صلیب سرخ جهانی پنهان کرده بودند. همین موضوع باعث شده بود این اسیران از حداقل حقوق قانونی یک اسیر جنگی هم محروم باشند. آنها در سالهای اسارت حتی یک نامه هم به خانوادهشان ننوشتند و نامشان در فهرست مفقودیهای جنگ ثبت شده بود.
درباره کتاب همسایه دیوارها
کتاب همسایه دیوارها دربارۀ خلبان هوانیروز، غلامرضا مرادیفر، یکی از اسیران جنگ ایران و عراق است که حدود ده سال در سلولهای تنگ و تاریک عراق ماند، اما حاضر نشد در برابر بازجوهای خشن عراقی لب باز کند و اطلاعاتی که آنان از او میخواستند در اختیارشان قرار دهد. امروز، خلبان مرادیفر از خادمان حرم امام رضا علیه السلام است و دوست دیگرش، خلبان غلامرضا علیزاده که با او در لباس خلبانی و خادمی این حرم عزیز مشترک است، گفتوگو و تدوین خاطرات رزم و اسارت خلبان مرادیفر را برعهده گرفته و در این کتاب عرضه کرده است.
کتاب در هفت فصل به روایت زندگی خلبان آزاده مرادیفر میپردازد که از تولد او در مشهد در فصل یک شروع میشود و به آزادی پس از ده سال اسارت و برگشت او به میهن در فصل هفتم ختم میشود. نویسنده، کودکی، دوران مدرسه و تحصیل مرادیفر را در فصل یک جا گنجانده است. در فصل دوم به ماجرای سربازی و حوادث پیرامون انقلاب و پیروزی انقلاب و چگونگی خلبان شدن مرادیفر اشاره کرده است.
شروع جنگ و چگونگی اعزام او و شرکت در جبهه جنگ مواردی است که در فصل سوم به آن پرداخته و از پایان همین فصل است که ماجرای اسارت او شروع میشود و چهار فصل دیگر خاطرات اسارت این خلبان را محور قرار داده است.
در بخشی از کتاب همسایه دیوارها میخوانیم:
یک سالی به همین ترتیب و با تنهایی در گوشۀ سلول سپری شد. یک روز بیخیال در سلول نشسته بودم که ناگهان ضربهای به دیوار سلولم زده شد. با تعجب بلند شدم و فهمیدم ضربه از سلول کناریام به دیوار خورده! داخل آن هم یک اسیر ایرانی بود. بدون آنکه منظور او را از ضربه زدن بدانم، من هم ضربهای به دیوار زدم. ضربه زدن به دیوار، بین من و او همینطور تکرار شد. کمکم متوجه شدم، تعداد ضربهها ریتم و شمارش خاصی دارد؛ مثلاً، اول یک ضربه، بعد شش ضربه با فاصلۀ کوتاه، هفت ضربه و… .
هر کار میکردم، رازورمز ضربه زدنها را متوجه نمیشدم. تا اینکه یک روز، با یک نفر دیگر برای بازجویی همراه شدم. ابتدا هر دو نفر چشمانمان بسته بود. اما او از من سؤال کرد: «ایرانی هستی؟! اگر ایرانی هستی، وقتی به دیوار سلولت ضربه میزنند، علامت مُرس است. میخواهند از اوضاع و احوالت باخبر شوند. اگر یک ضربه زدند، منظور حرف الف است. اگر دو ضربه زدند، ب و به همین ترتیب، تا آخر حروف الفبا! مثلاً، حرف ح هشت ضربه. خوب دقت کن ببین چه میگویند.»
پس از آن، متوجه شدم از این طریق اخبار، بین اسرا، رد و بدل میشود.
وقتی از بازجویی برگشتم، دوباره ضربه زدنها شروع شد. با دقت گوش کردم و فهمیدم میگوید اسمت چیست؟!
نویسنده: غلامرضا مرادی فر/گوینده: نور الدین جوادیان
نمونه صوتی فایل صوتی
دریافت نمونه صوتی فصل اول
تیزر معرفی ویدئو
تیزر معرفی کتاب صوتی
محصولات مرتبط
کتاب صوتی گلستان یازدهم
نویسنده: بهناز ضرابی زاده
گوینده: سعیده فرضی
کتاب صوتی جنگ پا برهنه
نویسنده: رحیم مخدومی
گوینده: محمد رضا علی
کتاب صوتی پنهان زیر باران
نویسنده: سید قاسم یا حسینی
گوینده:
کتاب صوتی پوتین قرمزها
نویسنده: فاطمه بهبودی
گوینده: نوید نوروزی
قوانین ثبت دیدگاه