کتاب صوتی خس بی سروپا

معرفی کتاب صوتی خس بی‌سروپا

کتاب صوتی «خس بی سر و پا»، اثری از حمید حسام، تجربه‌ی پیاده‌روی اربعین در سال 1436 هجری قمری (یا به عبارتی سال 1393 هجری شمسی) را به تصویر می‌کشد. حمید حسام که در جنگ ایران و عراق حضور داشته، با بازگویی خاطرات جنگ و پیوند زدن آن‌ها با سفر به کربلا، این سفر را در قالبی متفاوت و ملموس روایت می‌کند.

حمید حسام، متولد سال 1340 در شهر همدان، در جوانی به جبهه‌های جنگ رفت و پس از آن به نوشتن درباره‌ی تجربیاتش پرداخت. هرچند این کتاب به طور خاص درباره‌ی پیاده‌روی اربعین نوشته شده، اما خاطرات جنگ و لحظات آن در هر صفحه‌ی کتاب به چشم می‌خورد.

با شروع سفر، هر قدمی که حسام برمی‌دارد، او را به یاد گذشته و دوستان شهیدش می‌اندازد. او به یاد ابیاتی از شعر محمدحسین طباطبایی می‌افتد که در دوران جنگ به تفسیر آن پرداخته بود. این بیت می‌گوید: «من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم، او رفت من را هم به دل دریا برد.»

کتاب صوتی «خس بی سر و پا» به همت حوزه هنری استان همدان و با همکاری انتشارات سوره مهر منتشر شده است و نسخه‌ی صوتی آن توسط نشر صوتی سماوا با صدای مهدی طهماسبی در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

کتاب صوتی خس بی سر و پا برای چه کسانی مناسب است؟

کسانی که به کتاب‌های مذهبی به ویژه خاطرات شخصیت‌های مذهبی و یا ادبیات جنگ ایران و عراق علاقه دارند این کتاب را گوش بدهند.

در بخشی از کتاب صوتی خس بی سر و پا: سفرنامه‌ی اربعین 1436 ه.ق می‌شنویم

خوابم یا بیدار، نمی‌دانم. شاید در بیداری هم تحقق یک آرزوی دیرینه به خواب بماند. قریب به 1400 سال از حادثه‌ی کربلا می‌گذرد. عاشورا از پس عاشورا و اربعین از پس اربعین و حالا به من رسیده. ‌ای کاش شهید اسماعیل اکبری کنارم بود و یک سطل آب یخ مثل آن روزها روی سرم می‌ریخت و می‌گفت: «خودتو به خواب نزن! بیدار شو! شعر بخوان!» و من بیدار می‌شدم. حالا نزدیک سی سال از آن روزِ پیش از عملیات کربلای چهار می‌گذرد. آرزوی هر دومان رفتن به کربلا در اربعین بود و من وقتی خبر راهی شدن به مراسم اربعین را از یکی از دوستان می‌شنوم، اولین نکته‌ای که به خاطرم می‌دود، خاطره‌ی سی سال پیش با شهید اسماعیل اکبری است.