کتاب صوتی محفل فیلسوفان خاموش منتشر شد | ویتوریو هوسله
در روز سهشنبه 6 مهر، کتاب صوتی محفل فیلسوفان خاموش منتشر شد. کتاب صوتی محفل فیلسوفان خاموش با گویندگی محمد سلیمی مجری و نویسندۀ برنامههای تلویزیون و سحر بیرانوند، هنرمند جوان کشورمان در زمینۀ گویندگی و دوبلوری، به تازگی و از سوی سماوا منتشر شده است.
کتاب صوتی محفل فیلسوفان خاموش در پلتفرمهای فیدیبو،طاقچه،نوار،کتابراه و کتابخوان و … رونمایی شد. این کتاب کودک و نوجوان، که مجموعه نامههایی است که بین دختری یازده ساله و استاد فلسفه رد و بدل شده، پیشازاین به کوشش نشر هرمس روانه بازار شده بود.
کتاب محفل فیلسوفان خاموش:
کتاب محفل فیلسوفان خاموش نوشتۀ ویتوریو هوسله که مجموعه نامههایی است بین یک استاد فلسفه در آلمان و دختری نوجوان، تلاش دارد پاسخ به سؤالات فلسفی و دشوار و بیان موضوعات مهم را به زبان ساده شرح دهد.
این نامه نگاریهای عجیب و غیرمعمول، در انتها مجموعهای را فراهم میآورد که در نوع خود نوشتهای مقدماتی دربارۀ فلسفه به حساب میآید و ذهن افراد کنجکاو را به خود مشغول میسازد. سوالات کودکانهٔ دختر از پیچیدهترین مسائل فلسفی است و پروفسور هوسله را وادار میکند تا در میان این نامهها دست در دست نورای کنجکاو و مبهوت از مسیر هزارتوی فلسفه بگذرد و به پرسشهای او پاسخ دهد.
بخشی از کتاب محفل فیلسوفان خاموش:
عجب نامه هیجانانگیزی؛ بیرون آمدن فیلسوفی از وسط کتاب و آن یکی که یکدفعه روی لبه پنجره ظاهر شد، حسابی عجیب و مهیج بود. همین طور آن اتفاق در اسپانیا، آدم دست کسی را بگیرد که یارو نیفتد، آن وقت عوض دستت درد نکند، جیب آدم را هم خالی کنند. حتماً خیلی حرص خوردهای. خیلی نامردیه که بعضیها از انسان دوستی و صداقت دیگران سوءاستفاده میکنند و دست به کارهای خلاف میزنند. خیلی خوب شد که دنبال آن نامرد دویدی و یقهاش را گرفتی، هرچند متأسفانه پولهایت پیش او نبود. فکر میکنم اگر چنین اتفاقی برای خیلیها پیش بیاید، دیگر کسی حاضر نشود به همنوعش كمك کند. این طور که نوشته بودی، فکر کردم احتمالاً گذرنامهات پیش همان دزديك پا بود. اگر درست حدس زده باشم، خیلی شانس آوردهای، وگرنه وقت برگشت، دم مرز هم حسابی گرفتار میشدی.
میدانی، از این آقای هابزتان اصلاً خوشم نیامد. به نظرم میرسد که هم خیلی خیالباف است و هم خیلی بدجنس. نمیدانم شاید هم این طور نباشد؛ ولی به هر حال، از ماکیاولی بیشتر خوشم میآید. تازه اصلاً چه دلیلی دارد که آدم بخواهد به خاطر جرئت و جسارتش دعوا راه بیندازد. دعوا کردن هم برای خودش حساب و کتابی دارد.
آدم باید بتواند دعوا کند. توی يك دعوای درست و حسابی» هم زور و قدرت اهمیت چندانی ندارد. شاید بشود جنگ و دعوا را نوعی بحث و گفتگوی بسیار پرشور و آکنده از احساس نامید. به هر حال، اگر این جنگ و دعواها هم به نتیجه نرسد، آدم باید بتواند طرف مقابلش را تحمل کند. من فکر میکنم وقتی آدم نظرش را ابراز کند و دلایلی برای اثبات درستی نظرش به دست دهد و نظر و استدلالهای طرف مقابل را هم بشنود، احساس سبکی میکند و خیالش راحت میشود. به هر حال، شرایط آدم دیگر مثل زمان قبل از آغاز جنگ و دعوا نیست! اگر قرار باشد آدم به جای بحث با دیگران به زور متوسل شود، معلوم است که هم خودش احمق است و هم طرف مقابلش. آدمهایی که نمیتوانند به بحث و استدلال بپردازند، از زور بازویشان استفاده میکنند تا ضعفشان را در استفاده از منطق و گفتگو بپوشانند. البته این جور آدمها هم کم نیستند. به همین خاطر فکر میکنم حکومتی باید به وجود بیاید که در آن، اعمال قدرت هم غیرقانونی بهحساب آید و محکومیت داشته باشد. البته این قانون باید به خودی خود منصفانه باشد، والا ما آدمها دیگر الگویی برای رفتارمان نخواهیم داشت، بلکه فقط از این خواهیم ترسید که اگر به زور متوسل شویم، در برابرمان نیز به زور متوسل خواهند شد.